دور شوید عابران نیست به اختیار دل
گوش به کس نمی دهد این خر بی سوار دل!
هم به چپش کشم گهی هم بسوی دگر ولی
هیچ نمی کند اثر تا نکند فرار دل
می رود او دوان دوان , در پی او کشان کشان
می روم و نمی رسم , وای دل ای هوار دل
کاش بدانم از چه رو رفته قرار و صبر او
برده ز بیقراریش پاک ز من قرار دل
گاه سمند عزت است گاه الاغ اهرمن
مهر و محبتش کنم هر که کند مهار دل
ای همه دل فدای تو و ای نفسم برای تو
جز بر تو نمی رود هیچ به زیر بار دل
زحمت او برای من رحمتش از برای تو
رسم غریب دارد این قصه روزگار دل
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.