پيام

صادق ميگلي-2
88/11/4

+ ياد ياران هر کجا باشد خوش است ..

كوثرانه 89/3/2

تقديم به داش محمد حسين صادقي گُل

دادا ما بريم ناهار امشب اگر بودي يه صفايي مي کنيم به ياد قديما :)

امشب انشالله

يادش بخير چه خوش تيپ بودم

اي وااااااااااااااااي حيف شد چون منم معلوم نيست بتونم :)

هههههههههههه چه با حال ... داروخونه چيکار ميکني بيا قهوه خونه حال کن .. من الان دارم از شدت خواب آلودگي ميميرم .. اگه امشب لومدي خبر بده :)

بي تو مهتاب شبي ، نصف شبي ، آخر شبي . . .

سلام حاج صادق شب بخير بايد اعتراف كنم شماهم اهل دل ايد. خسته نباشيد

ارادتمنديم دکتر ، من اصولا ارادتمند همه پزشکان دلسوز و مهربانم و البته شما دکتر عزيز خسته نباشيد .

گفت از دوست چه ديدي که چنين مسروري ... گفتم از دوست همين بس که زما ياد کند

نمي دونم جالبه يا نه ولي من تا اول دبيرستان علاقه فراواني به علوم تجربي داشتم و مي خواستم پزشکي بخونم اما در همان اول دبيرستان يک معلم اصفهاني به تورمان خورد که خيلي چاخان ميگفت و خلاصه علي رغم نمره خوب و علاقه زياد گذرمان به جاي ديگري افتاد!!!! (من همونم که يه روز مي خواستم دکتر بشم . . )

از چاخان هاي اين معلم اصفهاني اين بود که وقتي مي خواست به ما ياد بده که جيوه ، طلا رو تجزيه ميکنه .. گفت من بخاطر اين آزمايش يک جفت گوشواره گرون قيمت خانمم رو با جيوه ذوب کردم !!! و ما هم توي کلاس به اتفاق گفتيم : ارواح عمه ات !!! اگر اينکارو کرده بودي زنت سه طلاقه ات مي کرد ..

و اين چنين بود که من دکتر نشدم !! اما دکتر ها را دوست دارم (البته تا زماني که بيمار نشدم ههههههه)

بقول يکي :زندگي بر خلاف آرزوهايم گذشت --- اما من قول ميدم زندگي رو همونطوري بگذرونم که تو آرزوهام هست .. (يواشکي : خدايا غلط کردم خودت روي ما رو زمين نزن :دي)

زندگي دو چيز به من آموخت كه هر چي فكر ميكنم يادم نمياد چي بود هههههههه

خوب ديگه اين فيدم مي بندم .... با اين جمله که :

بگذر ز من اي آشنا چون از تو من ديگر گذشتم . . .