پيام

صادق ميگلي-2
88/8/19

+ شب نشيني (شماره 5 ) - .....امشب ....ساعت 9 ....(چاي دودي فرد اعلي مخصوص شوفرهاي تليلي)

صادق ميگلي-2 88/8/27

سلام اينجا كجاست

لب جاده تليليمو کنار پارک کردم ساعت 9 ميام

بالا نوشته صحرا ..

كسي اقا اميد رو نديد

راستي عليک سلام

كجا بالا نوشته صحرا هان

راننده بيابونيم ديگه.....

ممنون اقا ميگلي اقا مهديار كه بلد نيستن

خواهش مي شود يه چايي دودي امشب مهمونه مايي آسموني

ممنون

هستين که اون موقع ؟

بله امشب هستم فردا امتحان ندارم(خنده)

نتم هم مثل اينكه درست شده الحمدلله چش نخوره حالا

خوب پس يه استکان کمر باريک کنار بذارم ... همه پيام رسان امشب مهمونه من به صرف چاي دودي

حيف نيست اينجا رو با بحث سياسي و عکسهاي وحشتناک چندش آور کنيد ......... بياين يه چاي دودي بخوريد تا بعد بهتون بگم

تقديم به سمانه خانم ........ http://chin.mihanblog.com/post/category/3/page/5

آخ دلم برا چاى بيابونى تنگ شده

خدا بخير کنه پس ترسناک چيه ؟ .... ببخشيد اينا واسه شما کمدين ؟

مگه چندتا بيابون رفتي ؟ ههههههه

راستش من کم آوردم .(تسليم) حالا بفرما چي ..(ميترسم)

هرکي پايه است تو بيابون چاي دودي بزنيم ..... من ساعت 9 ميام .... فعلا يا حق

در ضمن شب نشيني امشب اختصاص داره به شيخ بهايي (عليه الرحمه)

هستم اگه رخصت بفرماييد

يعني چي

تو برو همون جيغت ر ا بزن: دي .... هههههه هههههه

عصباني بازم عصباني بازهم عصباني بوووووووووووم

شررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر منده همه

بدليل آمدن دوستان دم درب خانه امشب سعادت شب نشيني با شما رو از دست دادم .......... معذرت مي خوام ............. اما آبجي آسموني هستش و داداش خليل .... خوش باشيد جاي منم چاي بخوريد

اره صفا داره تجربه كردم ولي كنار دريا تجربه كردم

تا يادم نرفته بگم : آخرين باري که چاي دودي خوردم .... توي بيابونهاي اطراف بم بود جاي شما خالي ..... چاي داغ و يه گليم کوچيک و من و دوستم وحيد و تنبورش .... عجب صفايي داشت .

غروب كنار دريا

آسموني منم تجربه اشو داشتم اما دودي نبود... از اينا بود كه پول ميندازي تو دستگاه بهت چاي ميده

اهان تو دبي

الهام باغ وحش دبي رفتي

نه اما باغ وحش العين رو رفتم

پس مثل ما حال نکرديد .... (چاي دودي)+(بيابون خدا)+(من و دوست عزيزم)+(نواختن تنبور)+(نم نم بارون)= فضاي عشقي که ما داخلش بوديم ............. يادش بخير

اقا صادق نگين ديگه ما هم دلمون ميخواد

الهام يه خاطره بد و ماندني دارم تو باغ وحش دبي ههههههه

باغ وحش العينم رفتم 12 14 سالم بود

چي شد؟

والا خودمم دلم مي خواد ... گذشته ها گدشت و ديگه بر نمي گرده

چي چي شد

خاطره تو ميگم مگه چي شده بود كه بد و به ياد مانديه؟

اهان اوله باغ وحش كه بري وقتي وارد بشي يكم اونر تر يه گوريل با بچش هست يه گوريل بزرگ كه جلوشم يه شيشه مانند خيلي بزرگ هست خب من سرمو چسبوندم به اون شيشه داشتم بچشو نگا ميكردم يه دفه ديدم يه چيزي بزرگ سيا محك خورد طرفم انقد ترسيدم وسط باغ وحش زدم زيره گريه ههههههههه يادمه اينقد ترسيدم سرم گيج رفت يادش بخير اگه رفتي بهش سلام برسون هههههههه

آبجي آ سموني زحمت شب نشيني امشب با شماست آخه من بايد برم (جبران مي کنم)

اگه يادش بود شمارو چشم سلام ميرسونم

اشكال نداره انشالله موفق باشين

محالش يادش نباشه ههههههههه نامرد يواشكي اومد زهر ترك شدم

سلامت باشيد يا حق (اون تصويري رو که نوشتم مرور کن تا دلت آب بشه "چاي داغ"+"...") هههه خداحافظ

تابستون اگه اومدي حتما بهم خبر بديا

كدوم اين كه فيلم هاي ترسناك هست

چشمممممممممممم حتماا تابستون شايد من و ابجيم اومديم

خوش اومديد

ممنون عزيززززززززم

خارج تو بايد اينجا بموني

جاي دوري نيست كه... همين بغله

وقتي رفتم كه اينجا ميام از اينجا كه نميرم تازه كي زندهست كي مرده

همين بغل

اينجا چرا نظرارو پس و پيش نشون ميده؟

من كه نميدونم الهام جان

اين اسموني مال شعر گفتنه..فقط بلده جيغ بكشه

سلام من برگشتم

کسي نيست ؟

چشم من بيا منو ياري بکن .. گونه هام خشکيده شد کاري بکن .. غيره گريه مگه کاري ميشه کرد .. کاري از ما نمياد زاري بکن .. اونکه رفته ديگه هيچوقت نمياد .. تا قيامت دل من گريه ميخواد ..

هرچي دريا رو زمين داره خدا .. با تمومه ابراي آسمونا .. کاشکي ميداد همه رو به چشم من .. تا چشام به حال من گريه کنن .. اونکه رفته ديگه هيچوقت نمياد .. تا قيامت دل من گريه ميخواد ..

چقدر دلم براي اين چايي تنگ شده.. بچه كه بودم... تو باغ بابا بزرگ.. هر جمعه چاي دودي داشتيم

قصهء گذشته هاي خوب من .. خيلي زود مثل يه خواب تموم شدن .. حالا بايد سر رو زانوم بذارم .. تاقيامت اشک حسرت ببارم .. دل هيشکي مث من غم نداره .. مثل من غربت و ماتم نداره ..

حالا که گريه دواي دردمه .. چرا چشمام اشکشو کم مياره

اونکه رفته ديگه هيچوقت نمياد .. تا قيامت دل من گريه ميخواد

انگار همين ديروز بود .... تو بيابونهاي بم .... تنها با دوستم ..... زير نم نم بارون ......... يه کتري درست شکل همين .... يه زيلوي کوچيک ...... يه تنبور ................... يه دنيا آواز .........

تو رو خدا ببين يه کتري چاي ما رو کجا برد .................

تو خراب من آلوده مشو .. غم اين پيکر فرسوده مخور .. قصه ام بشنو و از ياد ببر .. بهر من غصه بيهوده نخور ..

اي که بي تو خودمو تک و تنها ميبينم .. هر جا که پا ميزارم تورو اونجا ميبينم ... يادمه چشماي تو پر درد و غصه بود ... قصهء غربت تو قد صدتا قصه بود ... يادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتيش ميزنه ...

قصه گوي پير شهرم بگذر آرام از کنارم .... در برم منشين برايت .... قصه اي ديگر ندارم ....

چايي آتيشي خيلي حال ميده