88/9/6:: 11:10 صبح
صادق میگلی
دیدگاه
طواف کعبه دل حج عاشقان باشد
حضور حضرت جانان در این مکان باشد
بدور کعبه گِل کی خدا توانی جست
بیا که در دل ما نقش او عیان باشد
حریم امن الهی سرای اهل دل است
سرای زنده دلان ملک جاودان باشد
دخول خانه بجز اذن دوست ممکن نیست
کلید درگه ما نزد دوستان باشد
به جمع اهل صفا ره نمی بری هیهات
گرت غبار غمی خفته در نهان باشد
بخوان بصوت دل انگیز آیه ای از دل
که نام اعظم دلبر میان آن باشد
چو قطره ای بدر آ تا به ما بپیوندی
که بحر ما ز کران تا به بیکران باشد
هر آنکه سخره بگیرد کلام حضرت عشق
حواله اش به غزلهای عاشقان باشد
کلمات کلیدی:
88/8/29:: 9:49 عصر
صادق میگلی
دیدگاه
باز پای دلم از سنگ نگاهت پیچید
جان من سنگ نزن من , شَل مادرزادم
آخرین بار که چشمم به جمالت افتاد
عیبش این بود که از چشم همه افتادم
در خم زلف کمندت هرکه افتاد , افتاد
کو حریفی که ز بند تو کند آزادم
یاد باد آن همه ایام که شب تا به سحر
رفت از دست تو تا گوش فلک فریادم
زان دمی که از تو بریدم , مرغ باغ ملکوت
هر دم از عرش بیاید به مبارکبادم
شکر ایزد که میان من و تو صلح افتاد
ترسم این بود که هر دم بدهی بر بادم
جان من سنگدلی , دل به تو دادن غلط است
بارها گفتم و از کفته خود دلشادم
نه , به جان من مسکین که ز حرفم بگذر
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کلمات کلیدی:
88/8/27:: 10:30 صبح
صادق میگلی
دیدگاه
نیوتن وارونه است
سیب هم وارونه است
این جهان وارونه است
ما همه از آسمان دفع شدیم
نیروی جاذبه هم وارونه است
پایمان روی زمین
سرمان رو به هوا آویزان !
پایمان وارونه است
سرمان وارونه است
سر و پا وارونه است
آدم از سر به جهان می آید(1)
زندگی روی دو پا وارونه است
این فقط حاصل یک خطای انسانی بود
گرچه تفسیر شما وارونه است
به گمانم که در این فلسفه اشکالی هست
فیلسوف وارونه است ؟!
فلسفه وارونه است؟!
چه تفاوت دارد
هرچه هست , وارونه است
______________________________________________
(1) نوزاد از سر به دنیا می آید..(جهت اطلاع)
کلمات کلیدی:
88/8/2:: 10:47 صبح
صادق میگلی
دیدگاه
تِق .. تِق .. تِق ..
صدای گامهای اندیشه است
امشب هم بی خوابی !!!
...
تمام خاموشی
سرشار از آوای سکوت
به چشمانت که نگاه می کنم بس است
چیزی نگو
...
بی انتظار هیچ پاک کن
تحمل نمی کند
پاکی صفحه وجود تو را
ذهن خط خطی من
...
چه زیبا سروده ی آسمانی ترین ستاره را
از بر کردی
و چه دلنواز
نخستین صفحه نت هستی را
با صدای رعنا ترین بلبل پاییز
همصدا نمودی
در رهبری توازن انگشتانت
بانوی لبخند بر لب.
...
کلاغها .. قار .. قار کنان
فریاد می زنند :
" سیمرغ هم روزی کلاغ بود "
از وقتی , بو علی سینا , عرب شده!!
...
دستانش سرد شده و چشمانش سیاهی میرود
پزشک بیچاره
در حال احتضار
زیر لب آهسته می گوید :
هویتم را پس بدهید . من ایرانیم
...
فردوسی آسوده بخواب !!
عربها بیدارند..
...
چنان بیگانه می آید برون دم ها
میان سینه و لب ها
چه عادتها
چه "س" ها متصل با "ل" و "آ" و "م"ِ مغشوش از خیال مردم تاریکتر
از انتهای شب
چنان بیگانه می آید برون اشک از میان پلکهای خسته از بیداری شبهای بیگانه
که گویی هیچ گاه چشمی نبوده میزبان قطره اشکی
چه نا شرمم
چه جای آه و اندوه است اینجا
خاک پاک مهربانان است
اینجا
بیشه سرسبز شیران است
اینجا
آری آری نازنین میهن
سترگ و جاودان
نیکو کیان ایران , ایران است
پس خاموش بهتر کرد باید
این خروش خفته در ژرفای اندیشه
که از نو نشنود "زهاک" آن خنیاگر ملعون
که سر بر دار بهتر زانکه
نا محرم بگیرد
این کیان در بر
اگر رسم است باشد از غبار این زمان بر سر
به جان هم نمی بینم
ز خاک این وطن بهتر
...
کلمات کلیدی:
88/6/23:: 10:29 عصر
صادق میگلی
دیدگاه
دور شوید عابران نیست به اختیار دل
گوش به کس نمی دهد این خر بی سوار دل!
هم به چپش کشم گهی هم بسوی دگر ولی
هیچ نمی کند اثر تا نکند فرار دل
می رود او دوان دوان , در پی او کشان کشان
می روم و نمی رسم , وای دل ای هوار دل
کاش بدانم از چه رو رفته قرار و صبر او
برده ز بیقراریش پاک ز من قرار دل
گاه سمند عزت است گاه الاغ اهرمن
مهر و محبتش کنم هر که کند مهار دل
ای همه دل فدای تو و ای نفسم برای تو
جز بر تو نمی رود هیچ به زیر بار دل
زحمت او برای من رحمتش از برای تو
رسم غریب دارد این قصه روزگار دل
کلمات کلیدی:
88/6/21:: 12:9 صبح
صادق میگلی
دیدگاه
بی سر و سامان به زندانم علی
خسته و زندانی جانم علی
نور حق در دل ولی پابند دام
مانده در صحرای احزانم علی
گه بمستی گه خموشی گه به آه
شکوه می سازم زدورانم علی
تا که نامت آیدم بر جان و دل
می شود آرامه جانم علی
در سماء و در ثناء و در سماع
فراغ از امکان و انکارم علی
هرکجا گویم علی گیرد مرا
عیش و نوش و مستی جانم علی
ذوالفقار و ذوالجمال و ذوالجلال
گوش و چشم و راه و فرمانم علی
بر زبانم جمله نامش شد روان
دم به دم گویم علی جانم علی
کلمات کلیدی:
88/6/15:: 3:56 عصر
صادق میگلی
دیدگاه
ساعتمو کوک میکنم هرروز نه با حرکت خورشید نه بوقت گرینویچ
تنها به وقت دقیق ترین خاطرات تلخ بی وفایی تو
که از یادم نمی رود مگر اینکه ثانیه ها مرا فراموش کنند
خسته ام
خسته از رفتن یک راه دراز
خسته از حرص و آز
خسته از بیهوده آوردن دست, سوی یک میوه آویخته بر شاخه مغرور دراز
خسته از دست هوسهای کج ریز و درشت
خسته از کور گره های میان انگشت
منبسط در دل اشک
منقبض در دل مشت
پشت گوشم نجواست
عشق را باید کشت
بیگمان اهرمن است
آن همیشه ملعون
که ز آغازین روز
مرگ تدریجی رویای مرا
پیشواز آمده است
چه خیال خامی
چه نپخته هوسی
کی شود بی گل دشت
تا محبت جاریست
تا محبت جاریست
کلمات کلیدی: شعر شعور دلنوشته ها
88/5/16:: 1:50 صبح
صادق میگلی
دیدگاه
عشق یعنی گشت آغاز اینچنین * بسم الله العشق رب العالمین
عشق یعنی نغمه ای در پرده شد * از زمین خاکی به عرش آورده شد
عشق یعنی قطره ای بر گِل فتاد * ناگهان در گِل هوای دل فتاد
عشق یعنی قصه ای آغاز شد * بابی اندر باب هستی باز شد
عشق یعنی که من و تو ما شدیم * عشق یعنی آدم و هوا شدیم
عشق یعنی قرعه ای در کار شد* سهم آدم درد هجر یار شد
عشق یعنی ابتدا و انتها * خود نوشت و گفت تقدیر شما
عشق او در قلب من فریاد کرد * از همه کون و مکان آزاد کرد
عشق یعنی جملگی دیوانگی* با چه و چون و چرا بیگانگی
عشق یعنی شکوه پر سوز نی* عشق یعنی آه جان افروز نی
عشق یعنی مهربانی با نسیم* عشق یعنی قصه مضراب و سیم
عشق یعنی الفتی با اهل دل * عشق یعنی کوزه ای سازی ز گل
عشق یعنی در بلا اندر شدن * عشق یعنی مست آن ساغر شدن
عشق یعنی یک قلم در دست و مست * خط نوشتن از تو و هر آنچه هست
عشق یعنی لحظه ای خلوت شدن * عشق یعنی بی خبر دعوت شدن
عشق یعنی کعبه تا راه حجاز * عشق یعنی رفتن از راه نیاز
عشق یعنی جمعه ها در انتظار* خلوتی با ناله های زار و زار
عشق یعنی وعده از پیش آمده*مهدی ات با مکتب و کیش آمده
عشق یعنی یک قیامت در زمین* عشق یعنی قامت رعنای دین
عشق یعنی نور حق را منجلیست * بحر عالم هاتف عدل علیست
عشق یعنی او جمال احم است * عشق یعنی نام او محمد است
عشق یعنی اقتدارش از علیست * عشق یعنی او امام است او ولیست
عشق یعنی مهر او از فاطمه است * شور و شر این جهان را خاتمه است
عشق یعنی الله الله شور و حال * عشق یعنی وصفه هذا محال
عشق یعنی مرغ حق هو هو کنان * می کند اسرار ملک حق عیان
عشق یعنی طاقت پندار او * عشق یعنی مژده دیدار او
عشق یعنی جان من دستم بگیر * ای همه دلها به عشق تو اسیر
عشق یعنی ای به درد ما دوا * عشق یعنی جان من مهدی بیا
کلمات کلیدی:
88/5/16:: 1:10 صبح
صادق میگلی
دیدگاه
این شعر زیبا هم تقدیم به محبان اهل بیت رسول الله (ص)
اه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست در نظر قدر با کمال محمد
وعده دیدار هر کسى به قیامت لیله اسرى، شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى آمده مجموع، در ظلال محمد
عرصه گیتى مجال همت او نیست روز قیامت نگر، مجال محمد
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند، بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد پیش دو ابروى چون هلال محمد
چشم مرا، تا به خواب دید جمالش خواب نمىگیرد از خیال محمد
«سعدى» اگر عاشقى کنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد
کلمات کلیدی:
88/5/14:: 10:39 عصر
صادق میگلی
دیدگاه
دریغا
عهد نابسته گشودیم
دریغا
که به میدان عمل مرد نبودیم
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: